گپ و گفت با اشتپان

سن پترزبورگ  زمستانی چیز زیادی برای عرضه نداشت. اگه قرار بود به سن پترزبورگ سفر کنید زمستان رو انتخاب نکنید! هوا سرد و دلگیر هست و زندگی چندانی در شهر جریان نداره (علی رغم مسکو که زمستان خیلی استثنایی و زنده ای داشت!) پس تصمیم گرفتم بیشتر روز های سفرم در سن پترزبورگ رو با دوست های خارجیم بگذرونم. دوباره به اشتپان پیام دادم. میخواست بره کشتی آورورا (Aurora) که یک کشتی جنگی زمان جنگ جهانی دوم بود و تبدیل به موزه شده بود رو ببینه. هرچند بعید میدونستم این موقع شب باز باشه ولی قرار شد همدیگه رو تو یه کافه نزدیک همون محل قبلی ببینیم.

وقتی پیداش کردم داشت با کامپیوتر و تبلتش کار های روزانه ش رو انجام میداد. حدس زدم که احتمالا مدت زیادی هست که در روسیه بوده و عجله ای برای دیدن شهر نداره. راجع به اینکه کجا بریم صحبت کردیم و تصمیم گرفتیم اول دنبال جیووانی بریم. جیووانی آدرس رو به اشتپان فرستاده بود و قرار شد با اتوبوس به اون محل بریم.

جیووانی به اشتپان پیام داد و گفت که کاپشنش رو گم کرده! وحشتناک ترین اتفاقی که میتونه برای یه نفر بیفته اینه که تو سن پیترزبورگ وسط ژانویه کاپشنش رو گم کنه:))

اشتپان ازم راجع به حمل و نقل عمومی تو تهران پرسید. میگفت که تو روسیه مردم به اولویت نشستن سالمندان و خانم ها تو اتوبوس ها و مترو خیلی حساسن و اینکه تو جمهوری چک اینطوری نیست. میگفت تو کره جنوبی برای حل کردن این مشکل صندلی های مخصوص بانوان و سالمندان گذاشتن. پس تکلیفت کاملا مشخصه. البته اخر به این نتیجه رسیدیم که:

راحت ترین کار اینه که از همون اول واستی!

جیووانی رو از دست دادیم. اشتپان پیشنهاد داد که به یه رستوران گرجستانی بریم و خاچاپوری بخوریم. من بهش گفتم که قبلا گرجستان بودم و غذا های گرجی رو دوست دارم بهم گفت “اوه مرد! تو چقدر تجربه ت زیاده!”

صرف خاچاپوری و خینکالی با اشتپان
صرف خاچاپوری و خینکالی با اشتپان
  • به دخترای روسی از صفر تا ده چند امتیاز میدی؟!
  • اوه بنظرم خیلی جذابن! ۹.۵ رو میدم!!
  • جدی میگی؟! انقدر بنظرت عالین؟!
  • نمیدونم. کلا ما خاورمیانه ای ها اروپایی هارو دوست داریم 🙂
  • من از آسیایی ها خوشم میاد!
  • کجایی مثلا؟! چینی یا ژاپنی ها منظورته؟!
  • آسیایی های روسیه، طرفهای سیبری. به خوباشون حتی ۱۰ هم میدم!
  • جالبه. من راستش از آسیایی ها زیاد خوشم نمیاد.
  • عالیه. پس میتونیم رفقای خوبی باشیم. روس ها برای تو آسیایی ها برای من‌:) راستی دخترای ایرانی چطورین؟
  • اونا خیلی مهربون و خوشگلن. خارجیا رو هم دوست دارن. اگه بیای ایران کلی طرفدار پیدا میکنی 🙂
  • نه. ولش کن نمیخوام پسرای ایرانی رو عصبانی کنم :)) یه سوال، اگه من با یه دختر ایرانی بیرون برم… اینطوری فکر نمیکنه که… یعنی خیلی که این قضیه رو جدی نمیگیره؟
  • بیخیال مرد. دیگه اونقدر ها هم سنتی نیستیم!

بعد بحث های پرباری که در این رابطه در آن رستوران گرجی داشتیم، به اشتپان گفتم که میخوام برم سوغاتی های روسی بخرم. اون هم گفت که بیکاره و قرار شد باهم بریم. اشتپان کمی روسی بلد بود. میگفت که زبان روسی به زبان چکی خیلی نزدیکه و برای همین یاد گرفتنش برای چکی ها راحته. او با کمی پرس و جو کمک کرد که یک سوغاتی فروشی پیدا کنیم.

مغازه پر از ماتروشکا های رنگارنگ، شال های ابریشمی گران قیمت، ظروف سنتی روسی و کارت پستال هایی از نمای شهر افسانه ای سن پترزبورگ بود. اولین چیزی که نظرم رو جلب کرد، یک کلاه روسی (اوشانکا) بود که نماد داس و چکش کمونیستی روی آن خودنمایی میکرد. از همون اوایل سفر قصد داشتم یکی از این اوشانکا ها بخرم.

  • اشتپان، بنظرت این (به نماد داس و چکش اشاره کردم) اوکیه اینجا باشه؟!

خوب، این فقط بخشی از تاریخ ما انسان هاست، نمیتونیم انکارش کنیم…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *